من متاسفم!

مامانم داشت از سیسمونی یکی تعریف میکرد ومیگفت بچش همین روزا به دنیا میاد
بابام پرسید جنسیتش چیه؟!
مامانم گفت دختر!
و بابام گفت اح و دهنشو کج کرد!


دنیا روی سرم خراب شد!

______________

همیشه به خودم دلداری میدادم که دختر،منتظر اومدن تو بودن!

میگفتم تورو دوستت داشتن و از داشتنت خوشحال بودن 

ولی از یه طرف فکر حرفایی که مامانبزرگم میزد ولم نمیکرد 

من و پسرعموم به فاصله ی چندروز به دنیا اومدیم

همه باهم توی یه خونه ولی واحدای مجزا زندگی میکردن!

میگفت عمو هی پسرشو بغل میگرفت و میگفت 

پسر پسر قند عسل

پسر پسر دارم،شاه دارم

و.......

_____

فکر کردم چقدر بابام دلش میخواسته من پسر بشم

چقدر حسرت خورده 

چقدر......

۰ ۱۲

من توی گذشته گم شدم!

وقتی اول راهنمایی بودم،اجازه نداشتم برم با دوستام بیرون 

حتی تنها هیچ جایی نمیرفتم جز کلاس زبان

همیشه پیش خودم میگفتم تا ازادی فقط ۶سال دیگه مونده،منظورم دانشگاه رفتن و خلاص شدن از اون حجم سخت گیری بود!

و هرسال میشمردم ک ۵سال دیگه،۴سال دیگه و....

من هنوزم اونقدرا ازادی ندارم

که بگم دلم گرفته و میرم یه سر کافه و...

کلا تعریف نشدس برای خانوادم

گاهی وقتا مثل الان شرمنده هستم،از تموم بدی هایی که کردم،از تموم گندایی که زدم

و دلم میخواد اندازه یک دنیا با خونه فاصله پیدا کنم

تنها بشم و فقط خودم باشم!

قطعا انتخاب من شهرای بوم نیست،من میرم دورتر خیلی دورتر!

اما بعضی وقتا دلم برای ۱۸سالگی تنگ میشه 

دوست داشتم وقتی ۱۸ساله هستم مستقل بودن رو تجربه کنم

وقتی ۲۲ساله هستم چندان بهم نمیچسبه!

___________

کاش میشد برگردم و توی ۱۳سالگی میموندم،

کاش ۱۳سالگیم تموم نمیشد!

اون روزا توی بالاترین سطح خودم بودم،درس خون،منظم،پرتلاش،همیشه هم لبخند رضایت مامان بابامو داشتم

اکثر نمره هام بیست بود

صبحا ساعت ۵بیدار میشدم درس میخوندم

عمیقا تلاش میکردم!

دلم برای خودم،خود واقعیم تنگ شده!

 

​​

۰ ۱۲

[یه موجی از ناامیدی]

سلام!

شاید سی روز بتونم بدون تلگرام و واتس اپ و اینستاگرام دووم بیارم

اما بدون وبلاگ توی شرایط فعلی قطعا ن!

پس برگشتم!

عمیقا احساس بدی دارم،دائم با مامانم دعوام میشه،هیچ امیدی به من نداره و صدالبته حق داره

فردا صبح نوبت دارم برای ساکشن گوش!

دکتر میگفت گوش سمت چپ خیلی جرم گرفته و نمیشه نوار گرفت

و احتمالا پنج شنبه هم میرم برای نوارگوش.

شاید ک دوایی پیدا بشه تا از این دردی که منو کلافه کرده نجات پیدا کنم!

​​​​____________

نمیدونم خاصیت کوتاهیه روزای پاییزه یا چیز دیگه 

اکثر روزا دم غروب که میشه انگار یه سنگ ده کیلویی راه گلومو میگیره،دست و پاهام یخ میکنه و بدنم میلرزه و از استرس کلافه میشم و هیچ تمرکزی برام نمیمونه،قشنگ قابلیت اینو دارم که بشینم ساعت ها زار بزنم!

قرصای سیتالوپرام لعنتی دیگه هیچ تاثیری روم نداره،انگار نه انگار که مصرفشون میکنم

هرسری امیددارم که دیگه این قرصا قطع بشه ولی فک میکنم با این اوضاع قطع که نمیشه هیچ،یا دارو قوی تر میشه یا نوع قرصی که مصرف میکنم عوض میشه!

​​​​​____________________

از همه ی ادمایی که دورواطرافم هستن حالم بهم میخوره

میدونید باید هرچی زودتر این زندگی پراز تباهی که برای خودم ساختم رو تغییر بدم! 

 

​​​​​​

 

۰ ۱۷

وی در دومین راه کسب پول نیز شکست خورد😝🤣

چندوقت پیش بود سر قفسه کتابام بودم ک چشمم به یه کتاب اموزش فتوشاپ خورد که پارسال برای کلاس خریدم و همونطور نو موند و ازش استفاده نکردم

 

پس دست به کار شدم و عکسشو گرفتم و گذاشتم دیوار که زیر قیمت بفروشمش و دیگه هم یادم رفت!

امروز رفتم قسمت چت دیوار و دیدم یکی پیام داده ک من میخرم 

ولی منه گیج ندیدم و اگهیم مهلتش به اتمام رسیده و دیوار اگهیو پاک کرد بود🤣🤦

۰ ۱۷

[در اینده ای نه چندان دور بدون رمز منتشرش میکنم]

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

[اندازه صدسالم ک گریه کنم از غمم کم نمیشه]

۰ ۱۰

[I hate the person in the mirror]

۰ ۶

دلم به بودن خودت قرصه!

حس خوب و حال خوب و سبک بودنی ک الان دارم رو هیچ وقت تجربه نکرده بودم 

ممنونم ک هستی خدای قشنگم 

دلم به بودن خودت قرصه!

۲۹ابان ماه سال۹۹

ساعت ۱:۳۴بامداد

وقتی ک ازت کمک خواستم و خیلی زود جوابمو دادی :)

۰ ۵

....She told me

امروز با مامانم دعوام شد 

بعد نشستم یه گوشه و هیچی نگفتم،حوصلشو نداشتم حقیقتا

بعد مامانم اومده میگه 

میدونم خسته شدی،میدونم حوصله نداری،میدونم حالت بده 

ولی فقط۷ماه درس بخون و تمومش کن 

یه جوری تمومش کن و پروندشو ببند ک یه تو دهنی باشه برا همه ی کسایی که مسخرت کردن و بهت خندیدن!

 

+نباید فداش بشم من؟⁦💙

​​​​​​

۰ ۲۳

تابستون ۹۶مجدد تکرار شد

تابستون ۹۶بود 

نتایج اومده بود،برخلاف انتظاری ک ازم داشتن بد گند زده بودم!

و به لطف میم که شماره داوطلبی و..داشت نتایجم رو دید،ازش اسکرین شات گرفت و برای بقیه فرستاد!

حتی پرینت هم گرفته بود!

با اینکه رتبه یه چیز کاملا شخصیه اما اونو میزدن تو سرم و بهم میخندیدن!

​​​​​​______

اون روزا الف باهام قهر بود

اون همیشه حساس بود،دوماه قبلش سر یه چیز کوچیکی باهاش بحثم شد و مدلش اینطور بود که باید با التماس ازش طلب بخشش کنی 

اما من مثه دفعه های قبل شخصیتمو خورد نکردم نزاشتم داد بزنه سرمو و من جلوش گریه کنم و بگم ببخشید!

من ۱۸سالم بود دیگه

​​​​​​من سال پیش دانشگاهی درس نخوندم یه چندتا درسام رو پاس نشدم،به مامانم گفتم توروخدا به الف نگو..

مامان نگو بهش..

اما گفت..

یه عالمه حرف از من ک تو دلش مونده بود رو بهش گفت

​​​​​​اما خودش انکار کرد،همیشه انکار میکنه

یه شب الف اومد دنبالم،نمیخواستم برم باهاش اما مجبورم کرد 

شما نمیدونید اما توی ماشین که نشستیم جیغ زد سرم،داد کشید،فوش داد،بدوبیراه گفت و من فقط گریه کردم!

با دستش محکم زد تو سرم و من خوردم تو شیشه ی ماشین و فقط گریه کردم....

و در اخر میخواست بهش بگم توروخدا منو ببخش و بهش التماس کنم

و منم اینکارو کردم

من جرم نکرده بودم که این همه بدوبیراه و فوش بشنوم من فقط رتبه ی کنکور افتضاح شده بود!

اونشب ک برگشتم خونه مامانم یه لبخند زد بهم و گفت چی شده چرا گریه کردی؟

چی بهت گفت مگه ؟

هیچی نگفتم و رفتم توی اتاق 

خداشاهده من اون شب تا ساعت ۵/۶نتونستم بخوابم 

فقط بی صدا  گریه کردم و زجه زدم،بغض کردم و گفتم به چه حقی بهم این حرفارو زدن،به چه حقی رتبه کنکورم رو به همه نشون دادن،به چه حقی مامانم تمام چیزای مربوط به من رو به اون  گفت!

دلم میسوخت،قلبم درد میکرد

تحقیر شده بودم،توهین شنیده بودم،کتک خورده بودم!

اون شب هم گذشت با تمام سختیش گذشت و بغض و دردش کنج قلبم نشست تا پارسال که رفتم پیش مشاور همیشگیم و شروع کردم جریانارو واسش تعریف کنم 

اونجا اشک میریختم و تعریف میکردم و اون هرلحظه عصبانی تر میشد که به چه حقی اینقدر تورو اذیت کردن!

گفت کارای اونا برخلاف انسانیت بوده و حتی یه جلسه ی جدا با مامانم و بابام حرف زد

اما...

امشب دوباره اون حرفا تکرار شد منتهی تلفنی!

و قبلش الف اندازه یه ربع بیس دیقه با مامانم حرف میزد!و دوباره این بغض و ناراحتی میمونه ته

قلبم

 

پی نوشت:برد با مامانم نیست! 

چون باعث شد از اون دفعه خیلی چیزا رو ازش پنهان کنم،دروغای زیادی بهش بگم و نتونم بهش اعتماد کنم!

 

 

​​​​​

 

​​​​​

۰ ۱۴
No matter how you feel
Get up
dress up
show up
and
never give up
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان