وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
(۱۳۹-آل عمران)
سست نشوید ، غمگین نشوید شما پیروزید اگر ایمان داشته باشید
به جرئت میتونم بگم یکی از بهترین و خاطره ساز ترین روزای عمرم مخصوصا توی این دوران پرفشار و استرس کنکور اون پنجشنبه صبح هایی است که با (g)و(s)کلاس زبان میرم.
حتی صبح ساعت 6:15بلند شدنش را هم دوست دارم.
من و (g)تمام راه بدون هیچ دغدغه و استرسی بیخیال تمام غصه هایمان میشویم و درراه انقدر میخندیم و فیلم میگیریم و عکس می اندازیم که دهن (s)را سرویس میکنیم.
مثلا امروز صبح ما زودتر از(s)رسیدیم و به همان فروشگاه لاکچری طور رفتیم و دوتا چیپس پیتزایی و ماست و ریحون خریدیم .
تا دم کلاس قدم زدیم و خندیدیم ودر سوز ملایم صبحگاهی کمی هم لرزیدیم و دست هایمان را در جیب پالتوهایمان فرو کردیم و دم ساختمان وقتی منتظر رسیدن(s)بودیم چیپس ماست و ریحان را نوش جان نمودیم
ان هم ساعت8صبح:/
و ان یکی را برگشتنه با خنده و مسخره بازی با(s)خوردیم..
میدانید اصلا بالاشهر رفتن حال و هوای دیگری دارد
خودمانیم اما انگار هوایش لاکچری تر است و حتی ساختمان های بزرگش جذاب است و انگار همه چیز قشنگ تر است و بیشتر تر به دل مینشیند.
ماالان در یک پارک خیلی جذاب بالاشهر نشسته ایم و (g)که به دستور من دوتا لیوان شیشه ای اورده و من هم سه تا نسکافه ..
ما نشستیم و نسکافه هارو داخل ابجوش ریختیم و متوجه شدیم قاشق برای هم زدن نداریم در نتیجه من عین احمق ها اب کرمی رنگی که فقط بوی نسکافه میداد نوش جان کردم و (g)احمق تر از من به ماژیک هایلایت داخل جامدادی اش روی اورد و باان نسکافه ی گرم را هم زد و میل نمود😑
الان هوا خیلی خوب است
بوی بهار میدهد..
و یک نسیم خنک درحال وزدیدن است.
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم بابت خوشبختی امروز ما.
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم بابت حال خوب الانمان.
خیلی ممنونم اقای خدا❤🌱
امضا:دخترک مخ تعطیل شده ب همراه (g)یه خیلی ردداده😥😮
پ.ن:ما حس خوبمان را بادیگران شریک شدیم.
یک نسکافه باقی مانده را در لیوان یک بار مصرف و قاشقی که خریدیم حل کردیم و با یک عالم انرژی به مرد زحمتکش پاکبان تقدیم نمودیم 😊
اقا اینکه یه ادمی بره کافه و بیرون بگرده به ی رفیق پایه احتیاج داره..
خب منم از این رفیقا ندارم..
البته به نوعی من واسه کنکور اصولا تو خونم و بیرون نمیرم که رفیق پایه پیدا کنم.
امروز کلاس زبان داشتیم و کلاس کنسل بود و ما نمیدونستیم.
نتیجش این شد که برگشتنه با(s)و(g)رفتیم یکی از کافه های بالاشهر و به عبارتی لاکچری : ))
اولین بار بود رفتم کافه😁
و همشو(s)حساب کرد خودش چای میوه و من گلاسه شاتوت و(g)اسموتی توت فرنگی پرتغال خوردیم با دو نوع کیک : ))
خوشمزه بود ولی خب زیاد نتونستم ازش بخورم چون تقریبا یک ساعت قبلش 2تا بشقاب لوبیا پلو با ترشی خورده بودم😉
الانم پشیمونم حس میکنم (s) زیاد خوشش نیمد اگرچه بااصرار خودش بود و خودش از قبل بهمون قولشو داده بود..
الانم خونه(g)اینام و شام نداشتن و من گشنمه😑
راسی اورینگ دندونامم عوض کردم و از دندون درد حس له شدن دارم و
تامام😆
ادامه مطلبم عکسه اسموتی و گلاسه هستش🍨🍧🍰
راه دانشگاهای خوب از خیابان های شهر نمیگذرد
از اتاقی میگذرد که در ان درس میخوانی.
📚💪❤
+اولین کاری که کردم این بود که موی سرمو تراشیدم تا دیگه وقتم رو جلوی اینه تلف نکنم.
+متن بالا قسمتایی از یه مصاحبه بود که خیلی به دلم نشسته.