حس خوب و حال خوب و سبک بودنی ک الان دارم رو هیچ وقت تجربه نکرده بودم
ممنونم ک هستی خدای قشنگم
دلم به بودن خودت قرصه!
۲۹ابان ماه سال۹۹
ساعت ۱:۳۴بامداد
وقتی ک ازت کمک خواستم و خیلی زود جوابمو دادی :)
حس خوب و حال خوب و سبک بودنی ک الان دارم رو هیچ وقت تجربه نکرده بودم
ممنونم ک هستی خدای قشنگم
دلم به بودن خودت قرصه!
۲۹ابان ماه سال۹۹
ساعت ۱:۳۴بامداد
وقتی ک ازت کمک خواستم و خیلی زود جوابمو دادی :)
امروز با مامانم دعوام شد
بعد نشستم یه گوشه و هیچی نگفتم،حوصلشو نداشتم حقیقتا
بعد مامانم اومده میگه
میدونم خسته شدی،میدونم حوصله نداری،میدونم حالت بده
ولی فقط۷ماه درس بخون و تمومش کن
یه جوری تمومش کن و پروندشو ببند ک یه تو دهنی باشه برا همه ی کسایی که مسخرت کردن و بهت خندیدن!
+نباید فداش بشم من؟💙
تابستون ۹۶بود
نتایج اومده بود،برخلاف انتظاری ک ازم داشتن بد گند زده بودم!
و به لطف میم که شماره داوطلبی و..داشت نتایجم رو دید،ازش اسکرین شات گرفت و برای بقیه فرستاد!
حتی پرینت هم گرفته بود!
با اینکه رتبه یه چیز کاملا شخصیه اما اونو میزدن تو سرم و بهم میخندیدن!
______
اون روزا الف باهام قهر بود
اون همیشه حساس بود،دوماه قبلش سر یه چیز کوچیکی باهاش بحثم شد و مدلش اینطور بود که باید با التماس ازش طلب بخشش کنی
اما من مثه دفعه های قبل شخصیتمو خورد نکردم نزاشتم داد بزنه سرمو و من جلوش گریه کنم و بگم ببخشید!
من ۱۸سالم بود دیگه
من سال پیش دانشگاهی درس نخوندم یه چندتا درسام رو پاس نشدم،به مامانم گفتم توروخدا به الف نگو..
مامان نگو بهش..
اما گفت..
یه عالمه حرف از من ک تو دلش مونده بود رو بهش گفت
اما خودش انکار کرد،همیشه انکار میکنه
یه شب الف اومد دنبالم،نمیخواستم برم باهاش اما مجبورم کرد
شما نمیدونید اما توی ماشین که نشستیم جیغ زد سرم،داد کشید،فوش داد،بدوبیراه گفت و من فقط گریه کردم!
با دستش محکم زد تو سرم و من خوردم تو شیشه ی ماشین و فقط گریه کردم....
و در اخر میخواست بهش بگم توروخدا منو ببخش و بهش التماس کنم
و منم اینکارو کردم
من جرم نکرده بودم که این همه بدوبیراه و فوش بشنوم من فقط رتبه ی کنکور افتضاح شده بود!
اونشب ک برگشتم خونه مامانم یه لبخند زد بهم و گفت چی شده چرا گریه کردی؟
چی بهت گفت مگه ؟
هیچی نگفتم و رفتم توی اتاق
خداشاهده من اون شب تا ساعت ۵/۶نتونستم بخوابم
فقط بی صدا گریه کردم و زجه زدم،بغض کردم و گفتم به چه حقی بهم این حرفارو زدن،به چه حقی رتبه کنکورم رو به همه نشون دادن،به چه حقی مامانم تمام چیزای مربوط به من رو به اون گفت!
دلم میسوخت،قلبم درد میکرد
تحقیر شده بودم،توهین شنیده بودم،کتک خورده بودم!
اون شب هم گذشت با تمام سختیش گذشت و بغض و دردش کنج قلبم نشست تا پارسال که رفتم پیش مشاور همیشگیم و شروع کردم جریانارو واسش تعریف کنم
اونجا اشک میریختم و تعریف میکردم و اون هرلحظه عصبانی تر میشد که به چه حقی اینقدر تورو اذیت کردن!
گفت کارای اونا برخلاف انسانیت بوده و حتی یه جلسه ی جدا با مامانم و بابام حرف زد
اما...
امشب دوباره اون حرفا تکرار شد منتهی تلفنی!
و قبلش الف اندازه یه ربع بیس دیقه با مامانم حرف میزد!و دوباره این بغض و ناراحتی میمونه ته
قلبم
پی نوشت:برد با مامانم نیست!
چون باعث شد از اون دفعه خیلی چیزا رو ازش پنهان کنم،دروغای زیادی بهش بگم و نتونم بهش اعتماد کنم!
بیایید تا بهتون بگم چه کلاهی سرم رفت:]
اقا من اومدما و تصمیم گرفتم روی پای خودم واستم و کار کنم و خرج و مخارج خودمو بدم
توی دیوار دنبال یه چیزی میگشتم که چشمم خورد به (کار تایپ در منزل)
منم خوشحال و شاد شدم که اخ جون،یه کار اسون گیر اوردم
بهشون پیام دادم که اقا منم بلدم تایپ کنم و شرایط شرکتتون چیه
که گفتند باید ۲۰تومن بریزی به حساب و فیشش رو برامون بفرستی
و به اجزای ویس ۵ساعته که توی ۴روز تایپ میکنی ۲۰۰هزارتومن
و ویس ۱۰ساعته ۳۵۰هزار تومن دستمزد میگیری!
شاید باورتون نشه اما من رفتم تو دیجی کالا و کفش پسندیدم حتی و یه براش(!)برا صورتم و داشتم فک میکردم که با بقیش چیکار کنم و درامد ماهای دیگم رو بدم واسه یه سری کتاب که از دوست میرسه:))
خب اقا ویس ۵ساعته رو فرستاد و من شروع کردم
باید کلی حرکت میذاشتم روی حروف و بسی تند بود سرعت
و اندازه ۵۰دقیقه نشستم و فقط ۲۰دقیقه ویس رو تایپ کردم با اینکه سرعت تایپم بالاس
فک کنید برا یکی که تایپ ده انگشتی میکنه فرستادم میگه پوکیدم والا خیلی سخته و نمیصرفه باید ۳روز کامل بشینی پاش
و اینجوری شد که من در اولین تجربه ی کاریم شکست خوردم و ۲۰تومنم ضرر دادم:/
ولی نکته مثبتش این بود که فهمیدم پول دراوردن سخته خیلی سخت :)
خب الان احتیاج دارم توی یه خونه نسبتا کوچیک برای خودم باشم
بعد لپ تاپ رو بزارم جلوم یه پیتزای گنده و نوشابه هم سفارش بدم
و بشینم پای گیم اف ترونز
به هیچیم فکر نکنم!
یا
بارون تند تند بزنه ومن یه همبرگر گنده دستم باشه و بخورم و توی خیابون با کمترین سرعت ممکن قدم بزنم و چترهم نداشته باشم که خیس بشم!