دیشب خواب دیدم با (جان اسنو)دوتایی با دوچرخه رفتیم شمال!
خدایا منو بکش😂
دیشب خواب دیدم با (جان اسنو)دوتایی با دوچرخه رفتیم شمال!
خدایا منو بکش😂
چه کسی میداند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی
چه کسی میداند که تو درحسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
#سهراب_سپهری
دخترجان! اختیار زندگی خودت را در دست بگیر!
لازم است دست از برخی عادات خود بردارید از جمله مصرف دارو،پنهان کاری،وحشت و هراس،نادیده گرفتن ندای درون،تکرار عبارت منحوس<من نمیتوانم!>،صحبت های منفی با خودتان،ازار جسم و روح خودتان،به تعویق انداختن کارها برای فردا یا دوشنبه یا سال بعد،سوگواری برای گذشته و از دست دادن اینده و...
هم اکنون از جا برخیزید،..
برخیزید
اشک هایتان را پاک کنید،درد دیروز را دور بریزیدو یک بار دیگر از نو اغاز کنید.
دخترجان!صورتت را بشور و خودت باش!
(صورتت را بشور دختر جان)
(ریچل هالیس)
دیشب وقتی حالم خیلی بد بود و داشتم از دست خودم افکارم و تمام اتفاقات دیوونه میشدم
و به این فکر میکردم که باید چیکار کنم
سرمو تکیه دادم به شیشه ی ماشین و یه دفعه چشمم به این ایه خورد که پشت شیشه ی اتوبوس نوشته بود:
«ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
(خدایا تنها تورا میپرستیم و از تو یاری میجوییم)
کتابی که اندازه دوفصل خوانده شده
اما انطور که باید هنوز به دلم ننشسته!
میدانید زیاد حوصله ی مقدمه چینی ندارم.
بگزارید رک و پوست کنده بگویم که یکی از همین شب ها عروسی یکی از اقوام نزدیک من است.
خانواده ی دختر مدتی است که دارند تدارکات جهاز را میبینند و حدودا 3روز است که وسایل را در خانه داماد میچینند.
من دیروز و پریروز انجا رفتم تا کمک بکنم اما با انبوهی از وسایل بی مصرف و چشم هم چشمی روبرو شدم که هنوز هم از فکر کردن به ان تنم میلرزد.
خودم به شخصه بیشتر از 4نوع جا قاشقی دیدم که یا به کابینت متصل میشد یا به بالای ظرفشور یا کنار سینک و....
یا مثلا دوعدد اتو..
چرا باید پول را خرج خریدن 2عدد اتو کرد؟چرا دوتا میز غذا خوری با عنوان صبحانه خوری و نهار خوری باید داشته باشد؟
یا 3 نوع سرویس قابلمه به چه درد یک نوعروس میخورد؟
قابلمه های مسی یک طرف اتاق و قابلمه های فکر کنم روحی از سایز دیگ نزری پزی تا شیر گرم کن خیلی کوچکِ روی هم طبق شده گوشه ی دیگر اتاق را اشغال کرده بود.
بیشتر از 6الی 7 دست سرویس چینی و ارکوپال و بلور و شیشه ی ایرانی و خارجی..
یک نو عروس دقیقا اینهمه ظرف به چه کارش می اید؟
از ان گذشته چرا باید تمام این وسایل با تزیینات و ظرافت خاصی چیده شود؟
و چرا اخرشبِ عروسی دسته دسته میهمان های دور و نزدیک باید به خانه نو عروس بیایند و جهازش را ببینند و محتویات داخل یخچالش را برسی کنند و حتی به دستشویی و حمام و کشو ی لباس های زیر سرک بکشند و سرشان را درگوش هم ببرند و بگویند سرویس 10 پارچه ی صبحانه خوری اش یک نمکدان کم داشت؟
من شرط میگذارم قبل از ازدواج که تمام خرج و مخارج عروسی و جهاز باید بین دوطرف تقسیم شود.
شرط میگذارم خودم و طرف مقابل تنهایی خانمان را بچینیم و داخل یخچالمان را کله ی بره ی تزیین شده و هزار نوع دوغ و دلستر و نوشابه نگذاریم.
و شرط میگذارم هیچ فردی اجازه ی دیدن خانه ی ما و حرف مفت زدن درباره ی جهاز را ندارد.
تا کی به جهان سومی بودنمان ادامه میدهیم؟
باید بگم که پیشرفت قابل توجهی داشتم تو فوتوشاپ😉
یه طرح کج و بدریخت امروز ترسیم کردم..
اون اهنگی که قولشو دادم اینه
گوش بدید و لذت ببرید:دی
من قول میدم جای همتون توی باغ های لیمو قدم بزنم
و ریه هاموپراز بوی لیمو تازه کنم
و با ذوق به همه جا نگاه کنم
و جای شماحتی لیمو بچینم
و شربت لیموی تازه بخورم
اساسا جاتون خالیه
این موقع سال بهشته باغ های لیموعه
^^
وقتی که بارون زده و هوا خنک شده و من وسط شهر توی ایستگاه اتوبوس نشستم و پامو روی پام انداختم و ابمیوه ی هلوییو میخورم و به هیج چیز فکر نمیکنم