1-وقتی میرم پیج دخترعموم و میبینم بیوشو عوض کرده و استیکر یا ایموجی یا هرچیز دیگه ای که امپول و قرص و کتابه زده،قلبم درد میگیره،تو چشمام اشک جمع میشه و میگم وضعیت الانم حقِ من نیست!
من میتونستم مثله اون باشم ولی نذاشتن،ولی همه ی زندگیمو یه شبه ازم گرفتن!
2-وقتی گردن درد امونم رو بریده و های و های گریه میکنم میگم من باید درس میخوندم نه از گردن درد گریه کنم!
3-به جز گردنم تمام استخونا و مهره های پشتم درد میکنه و حتی نفس هم نمیتونم بکشم،انگار یه وزنه ی سنگین رو سینمه که نفسامو یاری نمیکه!
4-حق من نیست که از 14 سالگی با قرص ضدافسردگی سرپا باشم!
حقم نیست!
و منم مثله بقیه زندگی بدون قرص ضدافسردگی میخوام،من حقمه خنده هام و گریه هام احساس واقعیم باشه نه تاثیرات این قرصا!
5-حقم نیست از 14 سالگی این همه ترس باهام باشه!
من یه زندگی معمولی فقط میخوام!
6-دلم نمیخواد بعداز 2ماه قرص نخوردن دوباره رو بیارم بهشون!
7-کاش یکی میومد و دلیلِ همشو بهم میگفت بعدم سرمو میداشتم رو شونش و های و های گریه میکردم!
8-بهم میگفت که کدوم ادم پستی زندگی یه دختر 14ساله رو بهم زد،بهم میگفت که درست میشه و درست میشه!
9-اگه عدالتی هست نباید گریه های من بدون جواب بمونه!
10-من خستم از زندگی خستم از همه چی!