بعضی وقتا باید از همه چیز گذشت

تموم حرفایی که به مهردخت زدند رو کامل یادمه

سرزنش شد،گریه کرد،خودش رو توی اتاق حبس کرد،پشت سرش حرف راه افتاده،همه طردش کردند،همه بهش پشت کردند.

اون روز وقتی فهمیدم طلاق گرفته،شوکه شدم،تا مدت ها توی فکرش بودم و هی میگفتم چجوری دلش اومد اون زندگی رو تموم کنه؟!

وقتی از شوهر دومش طلاق گرفت شدت حرفا بیشتر شد،اما این دفعه،اون بود که به همه پشت کرد و به حرفا توجهی نکرد 

از دانشگاه انصراف داد و زد توی کار ازاد

و اون الان ماشین داره،خونه داره،اصلا بهتره اینجوری بگم که پول داره و تو کارش یه ادم شاخی شده!

میدونید همه ی اونایی که پشت سرش حرف زندند چه به حق و چه نا حق هنوز دارند سر جای خودشون درجا میزنن 

اما اون از وسط میدون جنگ خودشو بیرون کشید و وقتی بقیه داشتند درموردش حرف میزدند اون درحال پیشرفت بود 

بعضی وقتا برای رسیدن به جایگاه بالاتر باید از خیلی چیزا گذشت و ریسک کرد

به نظر من اگه توی اون زندگی اولش مونده بود این حجم از پیشرفت رو نداشت

اون شجاعت کرد و همه چیز رو تموم کرد 

نموند که غصشو بخوره و حرص بخوره و یه ادم کوچولوی دیگه رو بیگناه توی دنیا بیاره!

 

دیشب مهردخت رو دیدم 

بهش گفتم فیلمای خیلی سال پیش رو مجدد دیدم همه توی کشتی توی ابادان بودیم و عکس میگرفتیم 

ادامه داد 

من مانتوی صورتی و روسری سبز داشتم 

و لبخند زددو گفت دوران خوش فقط همون روزا بود 

من چشمامو بستم و تموم اون روزا رو توی ذهنم زنده کردم!

​​​​​​

۰ ۱۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
No matter how you feel
Get up
dress up
show up
and
never give up
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان