همین که خوشحال باشن برای من کافیه:)

 

سلام!

امروز مامانم ساعت ۱۱:۴۵مرغ رو که یخش باز شده بود با پیاز گذاشت تو قابلمه و به من گفت حواست بهش باشه تا من یه ربع دیگه برگردم.

و با بابام برای انجام کاری رفتن بیرون!

یه ربع بعد رفتم سرقابلمه،چون درش بسته بود خودش یکم اب انداخته بود و اروم اروم داشت میپخت!

بعد به این فکر کردم که برنج رو هم خودم بپزم.

پس زیر قابلمشو روشن کردم و شروع کردم سیب زمینی پوست بکنم و خورد کنم برای سرخ کردن!

شوید و باقالی پلو پختم،سیب زمینی رو سرخ کردم،اب جوش اوردم با رب و اویشن مخلوط کردم ریختم روی مرغا،نخود سبز به قابلمه مرغ اضافه کردم!

​​​​​پادکست هلی تاک گوش دادم!

ظرفای کثیف شده رو جمع و جور کردم و زیر سفره ای رو پهن کردم حدودا ۲ساعت بعد مامانم سر رسید.

من سفره رو اوردم

مامانم و بابام تعجب کردن😉

اصن جفتشون یه ذوق خاصی کرده بودن،و میگفتن فکر نمیکردیم اینقد زرنگ باشی که خودت خودجوش بپزی ناهارو:دی

بعدش مامانم بغلم کرد و گفت دورت بگردم مامان:)))))

همین ذوقشون همین خوشحال بودنشون برام کافیه!

+عکس از پینترست!

 

۰ ۲۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
No matter how you feel
Get up
dress up
show up
and
never give up
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان